زیرنویس

به نام آنکه نوشتن را آموخت...

زیرنویس

به نام آنکه نوشتن را آموخت...





۱۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

"عزیز" کلمه ای است که قدیم ها برای صدا زدن مادربزرگ ها استفاده میشد یا کلمه ای است که امروزه بین همسران رد و بدل میشود؟

راستی کسی میتواند بگوید اِشکال "عزیزم" چیست؟!

تصمیمم بر چیز دیگری بود

اما نمی دانم چرا در عمل جور دیگری عمل کردم.

نمی دانم...نمی دانم.

فقط خدا کند خیر باشد!

اصلا دلم نمی خواد نیشتر بزنم به زخم کهنه...

اما گاهی برای درمان دمل های چرکین باید نیشتری زده بشه،حالا هرچقدر زخم کهنه باشه و هرچقدرم دردناک باشه...

نه کینه و نه انتقام!

هیچ کدام دلیل من نیست.

من حتی در اندیشه ی ریختن آبرویی نیستم...

کاش زودتر بازی تمام شود.

بدون برنده و بازنده...

بعضی از دوستی ها آدم رو تا جهنم می بره...
کاش دوستی باشد که آدم رو از جهنم برگردونه...

کاش یکی به بابا و مامانا بگه:

تو رو خدا انقدر واسه بچه هاتون همه چیز نخرید!

از بس همه چیز دارن،آدم روش کم میشه وقتی هدیه ای بهشون میده که باهاش ذوق نمیکنن!

بعضی از حرفا رو هرچی بکشی بیشتر کش میارن!
شایدم انقدر کش بیان که از ریخت بیفتن! 
شایدم یک جایی این کش پاره بشه و در بره و بخوره به دهن گوینده ش!!
پس بهتره حرف رو کش ندیم!

زخم گاهی به کهنگی کتابی ست که سال ها لایش باز نشده...

بعضی ها رو هر کار کنی روشون کم نمیشه

انگار به خاطر اشتباهات خودشون هم از بقیه طلب دارن!

ازدواج هندوانه در بسته ست...
بازش که کنی یا سرخه یا صورتی،یا شیرینه یا بی مزه! ولی تلخ نیست...