زیرنویس

به نام آنکه نوشتن را آموخت...

زیرنویس

به نام آنکه نوشتن را آموخت...





یکی از همین دوستان بامعرفت!!!! رو تو گلزار شهدا از دور دیدم، اونم منو دیده. بهش تک زدم ببینم خودشه یانه.
نه تنها به روی خودش نیاورده،همچین فرار میکنه انگار دشمنشو دیده!
اینا دوستن ما داریم؟ والا!

دوست!

چه واژه ی ناآشنایی!

دوست واقعی!

این که دیگه افسانه ست!!


بگذریم...

از تک تک دوستان!! دلگیرم...

کاش بدونی این روزها بیش تر از همیشه به کمکت نیاز دارم...

کاش حالم رو درک میکردی که چقدر نگرانم برای تصمیمی که گرفته ایم...

منو ببخش و برم گردون سمت خودت...

منو ببخش و از کوتاهی هام بگذر...

قصدم نافرمانی نیست، من فقط تنبلم!

خدایا منو ببخش... :(

من که از آتش دل چون خم می در جوشم / مُهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم

"عزیز" کلمه ای است که قدیم ها برای صدا زدن مادربزرگ ها استفاده میشد یا کلمه ای است که امروزه بین همسران رد و بدل میشود؟

راستی کسی میتواند بگوید اِشکال "عزیزم" چیست؟!

تصمیمم بر چیز دیگری بود

اما نمی دانم چرا در عمل جور دیگری عمل کردم.

نمی دانم...نمی دانم.

فقط خدا کند خیر باشد!

اصلا دلم نمی خواد نیشتر بزنم به زخم کهنه...

اما گاهی برای درمان دمل های چرکین باید نیشتری زده بشه،حالا هرچقدر زخم کهنه باشه و هرچقدرم دردناک باشه...

نه کینه و نه انتقام!

هیچ کدام دلیل من نیست.

من حتی در اندیشه ی ریختن آبرویی نیستم...

کاش زودتر بازی تمام شود.

بدون برنده و بازنده...

بعضی از دوستی ها آدم رو تا جهنم می بره...
کاش دوستی باشد که آدم رو از جهنم برگردونه...